خانواده اولین نهاد اجتماعی است که هر فردی از بدو تولد به عضویت آن در می آید. این اجتماع موثرترین عامل در رشد شخصیت و رفتار افراد در سایر اجتماعات می باشد. الگوهای عاطفی، اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی کودکان تا حد زیادی از خانواده نشات می گیرد. ارتباط اعضای خانواده با یکدیگر و اعمال قوانین سالم در خانواده ها، در شکل گیری شخصیت سالم تاثیر زیادی دارد.
در این مقاله در رابطه با روانشناسی رفتاری خانواده توضیح می دهیم. همچنین انواع خانواده ها را از نظر رفتاری تحلیل می کنیم و توضیح می دهیم که در یک خانواده نرمال، برای اینکه اعضای خانواده با یکدیگر ارتباط موثری داشته باشند چه نکاتی را باید رعایت کنند. با ما همراه باشید.
انواع خانواده ها از نظر رفتاری
خانواده های مختلف از نظر رفتاری در چند دسته قرار می گیرند:
1. خانواده سخت گیر
در خانواده های سخت گیر عموما والدین تصمیم گیرنده هستند. در این خانواده ها پدر یا مادر قوانین را برای فرزندشان تعیین می کنند و اگر خلاف میل آن ها رفتار شود، والدین ناراحت و خشمگین می شوند. در خانواده های سخت گیر کنترل بر روی فرزندان زیاد است و نظام مندی بیش از حد باعث می شود که روابط صمیمی کمتر شکل بگیرد و نیازهای عاطفی کودکان ارضا نشود.
عدم انعطاف والدین در تصمیم گیری ها باعث می شود که فرزندان دروغ بیش تری بگویند. احساساتی مثل اضطراب، افسردگی، وسواس، کمال گرایی و نبود عزت نفس بالا در فرزندان این خانواده ها شایع می باشد.
2. خانواده سهل گیر:
برخی افراد در دوران کودکی شان سختی زیادی را سپری کرده اند. این افراد وقتی صاحب فرزندی می شوند به دنبال نیاز ارضا نشده خود هستند و بیش تر وقتشان را صرف خودشان می کنند. مساله تربیت و رفع نیازهای روانی کودک در این خانواده ها کمرنگ تر است و اکثر اوقات والدین صرفا جهت انجام تکلیف، هرچیزی که فرزندشان بخواهد به سرعت برایش تهیه می کنند.
همه این موارد باعث می شود که فرزندان این خانواده ها پرتوقع بار بیایند و رفته رفته کنترل والدین بر فرزند کم تر می شود. معمولا فرزندان این خانواده ها با ورود به جامعه توقعات زیادی را از جامعه طلب می کنند. این افراد به دلیل نداشتن اعتماد بنفس و تجربه کافی، در هر کاری زود تسلیم می شوند.
3. خانواده گسسته:
در خانواده هایی که روابط والدین در آن نسبت به یکدیگر صمیمی نیست، احتمال شکل گیری یک خانواده گسسته بیش تر است. عدم وجود رابطه صمیمی بین والدین باعث می شود که رابطه فرزندان هم نسبت به بقیه چندان صمیمی نباشد.
در این خانواده ها قهر و آشتی بین والدین و حتی فرزندان زیاد است. نیازهای عاطفی کودک در خانواده ارضا نمی شود و احتمال بروز رفتار پرخاشگرایانه در کودک افزایش می یابد. در خانواده های گسسته صمیمیت بسیار کم است و نگرش های افراد خانواده در زمینه های مختلف، تحریف شده است و در مورد خود و دیگران به داوری ها و قضاوت های نادرست می پردازند. افراد در خانواده های گسسته معمولا دغدغه های خود را با دوستان و به طور کلی افرادی غیر از خانواده شان مطرح می کنند تا از قضاوت خانواده دور باشند.
4. خانواده سالم:
خانواده سالم خانواده ای است که در آن افراد سرزنده و با محبت هستند و افراد خانواده به طور آشکار رنج، ناراحتی و احساس همدردی خود را نسبت به افراد دیگر خانواده بیان می کنند. در این خانواده ها همه افراد خانواده صاحب نظر هستند و می توانند صادقانه با یکدیگر صحبت کنند. در خانواده سالم افراد این حق را دارند که درباره ناکامی ها، ترس ها و موفقیت هایشان صحبت کنند. اگر یکی از اعضای خانواده دچار کار اشتباهی شد دیگر افراد خانواده از او حمایت می کنند و همراه او خواهند بود.
برای اینکه بتوانیم محیط خانواده را به چنین فضایی تبدیل کنیم، یک سری اصول وجود دارد که رعایت کردن آن ها باعث می شود ارتباط اعضای خانواده مفید و صمیمی تر باشد. در ادامه این اصول را توضیح می دهیم.
ارتباط اعضای خانواده سالم چگونه است؟
روابط خانوادگی قوی و مثبت، احساس لذت بخشی به همراه دارد و برای ایجاد آن باید به کودکان کمک کرد تا در خانواده احساس امنیت کنند و دوست داشته شوند و از این طریق اعتماد به نفسشان رشد کند.
اعضای خانواده به خصوص والدین باید همواره پیام هایی صادقانه برای هم ارسال کنند و یکدیگر را با پیام های رفتاری متناقض گیج نکنند. برای مثال پدر و مادری که فرزندشان را به رعایت احترام دعوت می کنند، اما در مشاجره های خود ادب را رعایت نمی کنند فرزندشان را دچار سردرگمی می کنند. فرزند در سنین پایین با شنیدن و دیدن رفتارهای متناقض دچار آشفتگی می شود و نمی داند که رفتار واقعی و غیرواقعی کدام است.
ارتباط اعضای خانواده با یکدیگر و داشتن روابط مثبت می تواند در شکل گیری یک شخصیت اجتماعی مفید تاثیر زیادی داشته باشد. مهم ترین عوامل در ایجاد ارتباط خانوادگی موثر موارد زیر می باشد:
1. ارتباط صمیمی بین والدین
والدین اولین و مهم ترین الگو برای فرزندانشان هستند. رفتار والدین نسبت به یکدیگر پایه های رفتاری اساسی در ذهن کودک را شکل می دهد. کودکان با دیدن مهارت های صحیح رابطه، الگو برداری می کنند و در ارتباط خود با دنیای اطراف آن را به کار می گیرند.
وجود تعارض و دعوا بین والدین باعث ایجاد جوی از تنش در خانواده می شود. تکرار این شرایط باعث ایجاد تنش در روابط بین کودکان با والدین و همچنین فرزندان با یکدیگر می گردد.
2. وجود مرزهای انعطاف پذیر بین اعضای خانواده
اعضای خانواده سالم در عین صمیمیت، مرزهای شخصی برای خود دارند. این مرزها به افراد خانواده کمک می کند تا بتوانند ضمن برقراری رابطه با افراد خارج از خانواده، حد و حدود و قوانین خود را نیز تعریف کنند و از مرزهای خود دفاع کنند. در خانواده های سالم، مرزهای خانواده به نحوی تعریف می شوند که دارای انعطاف باشند. به عبارت دیگر مرزها نه به حدی بسته و خشک هستند که کسی قادر به نفوذ به آن ها نباشد و نه آنقدر باز هستند که دیگران بتوانند به راحتی آن ها را پشت سر بگذارند.
در چنین خانواده ای، همزمان با تغییرات رشدی هر یک از اعضای خانواده، تغییراتی در مرزها ایجاد می شود. به عنوان مثال با ورود فرزند به سن نوجوانی، به او اجازه داده می شود تا در مورد برخی از مسائل شخصا تصمیم بگیرد، ساعات بیشتری را با دوستانش بگذراند و استقلال بیش تری داشته باشد.
3. تعیین قواعد روشن و واضح
هر خانواده ای قوانین مخصوص به خود را دارد که بر اساس آن رفتار اعضا نسبت به یکدیگر تعیین می شود. برای مثال در خانواده هایی که در آن “مردسالاری” به چشم می خورد، فرزندان ناخودآگاه رفتار رسمی تری نسبت به پدرشان دارند. در صورتی که حتی برنامه ریزی خاصی برای نوع رفتارها در برابر یکدیگر وجود نداشته است.
در خانواده های سالم، قواعد واضح هستند. این موضوع باعث می شود که حد و مرزهای مورد انتظار اعضا از یکدیگر مشخص باشد. مسائل باید کاملا واضح تعریف شوند. از احکام مبهم مانند “خوب بودن” خودداری کنید. ” خوب باشید ” موارد مختلفی را شامل می شود و درک آن برای کودک دشوار است. می توانید کارهای خانه را تقسیم کنید و کودکان را نیز در این فعالیت شرکت دهید. به علاوه سعی کنید فرزندانتان را در تصمیم گیری ها شرکت دهید.
در خانواده سالم اکثر قواعد برای تمام اعضای خانواده (والدین و فرزندان) برابر است. مرتب کردن وسایل شخصی، میزان استفاده از فضای مجازی، گذراندن تعطیلات با خانواده، حضور همه اعضای خانواده در شام و… برخی از این موارد است.
4. قضاوت نکردن یکدیگر
والدینی که از کودکی به حرف های فرزندشان با دقت گوش می دهند و اجازه می دهند که کودک افکار و احساساتش را بیان کند یک ارتباط مثبت بین خودشان با فرزندشان ایجاد می کنند. در این حالت فرزند به واسطه احساس درک شدن، احترام گذاشتن و حفظ ارزشی که از خانواده دریافت کرده است در سنین بالاتر به راحتی می تواند دغدغه یا مشکلات خود را با والدین مطرح کند.
زمانی که فرزندتان قصد صحبت کردن با شما را دارد کارهای دیگر را کنار بگذارید و به او توجه کنید. سعی کنید که فرزندتان را تشویق و تحسین کنید و اجازه دهید در نهایت، خود فرزند در رابطه با موضوعی که به وجود آمده تصمیم گیرنده باشد.
5. گفتمان مثبت
کارکردهای اساسی خانواده حمایت، توجه، مراقبت، احساس امنیت و خودشکوفایی است. در حالی که در برخی از خانواده ها این ارزش ها از بین رفته اند. اعضای خانواده ناسالم، نه تنها از کنار هم بودن لذتی نمی برند بلکه خانه را تنها مکانی برای استراحت، غذا خوردن و داشتن سرپناه می دانند.
در یک خانواده سالم، اعضا اوقاتی را به گفتگو می پردازند. در این خانواده ها، گفتمان غالب، به گونه ای است که اعضا از کنار هم بودن لذت می برند، احساس حمایت و امنیت کرده و از یکدیگر مراقبت می کنند.
روانشناس خانواده
ممکن است عوامل زیادی دست به دست هم داده باشند تا خانواده ای را دچار نوسان، اختلال و ناکارآمدی کنند. این عوامل در اغلب موارد، بسیار پیچیده، در هم تنیده و نیازمند بررسی تخصصی هستند. در صورتی که ارتباط اعضای خانواده مطلوب نبوده و توسط خودتان قابل مدیریت نباشد، می توانید از یک روانشناس متخصص در زمینه روانشناسی خانواده کمک بگیرید. روانشناسی خانواده به مباحثی از قبیل مشکلات خانوادگی، شیوه فرزند پروری، رابطه با فرزندان، روانشناسی نوجوان و… می پردازد.
روانشناسی خانواده مشکلات میان افراد را شناسایی می کند و دلایل رخ دادن آن ها را جویا می شود و دیدگاه های خود را نیز مطرح می کند و با تخصص خود و صحبت با اعضای خانواده درباره موضوعاتی که تا به حال درباره آن ها بحث نشده است، به حل مشکلات می پردازد.